زندگی شیرین (!!!) من...

در آرزوی عنوان وبلاگ...

زندگی شیرین (!!!) من...

در آرزوی عنوان وبلاگ...

اشک هجران

عشق تو پنهان کرده ام در عمق قلب خسته ام
یارا به بوی زلف تو چشم از جهانی بسته ام

ترسم که گر گویم تو را جام عداوت پر کنی
زاین رو چنین لال و خموش اندر خفا بنشسته ام

محبوب من چندی قدم پیش آ که دلگرمم کنی
تا گوش عالم پر کنم،از این خموشی خسته ام

من حبس چشمان تو و حبس شکرخند توام
درب قفس باز است ولی من بال و پر بشکسته ام

حلقه درب خانه ام کس ها به در میکوفتند
من در پی ات هر روز وشب،این شهر را می جسته ام

پاکیّ عشقم را تو در پاکی چشمانم ببین
با اشک هجران تو من،این چشم ها را شسته ام

"مج" :دی

----------------------------------
نوشتم که خودت بخونی... ;)


وردی که بره ها می خوانند...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

مارمولک

دانلود فیلم مارمولک تموم شد... دارم میرم ببینمش :دی

زیست بوم؟!؟!

تو این خوابگاه در حال حاضر فقط دوتا گونه نادر انسان دارن زیست میکنن: یکی من یکی صمد :دی
که اونم فکر کنم تا چند روز دیگه نسلمون منقرض میشه اینقدر که هیچی نمیخوریم :(

تنها...!

من این چند شب که کسی دور و برم نبود یه لحظه هم احساس تنهایی نکردم، چون همیشه یکی دو نفری بودن که نمیذاشتن تنها بمونم، با اینکه پیشم نبودن ولی حضورشونو پیشم حس میکردم، شاید اونا اصلا حتی یه لحظه هم این موضوع به ذهنشون خطور نکرده باشه ولی همین که احساس میکردم هستن (حتی تو محیط نت) واسم دلگرمی بود...

امشب دیگه واقعا دلم گرفته، احساس میکنم چند روزی رو باید تنهای تنها سر کنم... ناراحتم

...

دارم بالا میارم... دارم جون میدم

من الان اینجا بمیرم کسی میفهمه؟

توهم!

اووووووووووه چه همه آدم...

"ستاد ایجاد هیجان کاذب در خوابگاه های خالی"

به همین سادگی

به ھمین سادگی آدم اسیر می شود و ھیچ کاری ھم نمی شود کرد. نباید ھرگز به زنان و مردان عاشق خندید. ھمین جوری دو تا نگاه درھم گره می خورد و آدم دیگر نمی تواند در بدن خودش زندگی کند، می خواھد پر بکشد.

سال بلوا - عباس معروفی

ای ستاره ها

ای ستاره ها که بر فراز آسمان
با نگاه خود اشاره گر نشسته اید
ای ستاره ها که از ورای ابرها
بر جهان ما نظاره گر نشسته اید

آری این منم که در دل سکوت شب
نامه های عاشقانه پاره می کنم
ای ستاره ها اگر به من مدد کنید
دامن از غمش پر از ستاره می کنم

با دلی که بویی از وفا نبرده است
جور بیکرانه و بهانه خوشتر است
در کنار این مصاحبان خودپسند
ناز و عشوه های زیرکانه خوشتر است

ای ستاره ها چه شد که در نگاه من
دیگر آن نشاط و نغمه و ترانه مرد؟
ای ستاره ها چه شد که بر لبان او
آخر آن نوای گرم عاشقانه مرد؟

جام باده سرنگون و بسترم تهی
سر نهاده ام به روی نامه های او
سر نهاده ام که در میان این سطور
جستجو کنم نشانی از وفای او

ای ستاره ها مگر شما هم آگهید
از دوروئی و جفای ساکنان خاک
کاینچنین به قلب آسمان نهان شدید
ای ستاره ها، ستاره های خوب و پاک

من که پشت پا زدم به هرچه هست و نیست
تا که کام او ز عشق خود روا کنم
لعنت خدا به من اگر به جز وفا
زین سپس به عاشقان باوفا کنم

ای ستاره ها که همچو قطره های اشک
سر بدامن سیاه شب نهاده اید
ای ستاره ها کز آن جهان جاودان
روزنی به سوی این جهان گشوده اید

رفته است و مهرش از دلم نمی رود
ای ستاره ها، چه شد که او مرا نخواست؟
ای ستاره ها، ستاره ها، ستاره ها
پس دیار عاشقان جاودان کجاست؟

من، اتاق خالی، لب پنجره، یه فنجون قهوه، هوای سرد زمستونی، کتاب فروغ (در راستای توهمات فانتزی من...)

انرژی +

انرژی مثبت دارم، کللللللللللللللللی :دی