زندگی شیرین (!!!) من...

در آرزوی عنوان وبلاگ...

زندگی شیرین (!!!) من...

در آرزوی عنوان وبلاگ...

ت. ک.

راه سفر عاشق، از گردنه بندان پر

نامردم اگر از خون، این باج نپردازم

...

دوباره به هم ریختم...

خسته شدم دیگه... تا کی موش و گربه بازی...؟

حالم داره از خودم به هم میخوره، آخه چرا؟ چرا اینجوری میشم من...؟

عقب گرد!

یاد یه روزایی بخیر...

روزایی که خوب بود و شیرین، یا اینکه حداقل الان تو ذهنم ازشون به عنوان روزای خوبی یاد میکنم...

دلم عاشقانه معین(نه خودشو :دی روزایی که به واسطه عاشقانه معین تو ذهنم نقش بسته) میخواد...

یه خورده که فکر میکنم می بینم واسه اولین بار تو زندگیم اگه شرایطش باشه حاضرم برگردم به عقب، اونم فقط 6 ماه پیش...

اگه بشه مطمئنا این راهیو (روش :دی اشتباه نشه لطفا) که الان دارم میرم انتخاب نمی کنم...

و این یعنی اعتراف به یه اشتباه بزرگ...

غمگینم مثل بقیه این شبا

حس خوب

علیرغم اون چیزی که فکر میکردم امتحانمو خوب دادم، خوب خوب... خوشحالم... :)

با تشکر از:

1. یه نفر

2. یه حس خوب که البته اشتباهی بود ( merC ;) )

به یاد چکاد_ن.د

بـه مـن غـم زده دل مـرده...

دوبـاره درس مـحـبـت بدهید

مـن افــســـرده نـاامـیـــدو...

دوباره به خنده عادت بدهید

بت؟!

الان احساس میکنم به یه جایی رسیدم که یکی رو اونقدر تو ذهن خودم بزرگ کردم و ازش بت ساختم واسه خودم که یه لحظه بدون فکر کردن بهش نمیتونم زندگی کنم...

دوسش دارم... اونقدری که تو ذهن من بزرگه، بزرگ باشه یا نباشه دوسش دارم...

خسته... دلتنگ... چه میدونم؟ هرچی دوست داری...

تا کجای قصه ها باید ز دلتنگی نوشت؟

تا به کی بازیچه بودن در دو دست سرنوشت؟

تا به کی با ضربه های درد باید رام شد؟

یا فقط با گریه های بی قرار آرام شد؟

بهر دیدار محبت تا به کی در انتظار؟

خسته ام از زندگی با غصه های بی شمار...!!!

بغض!!

دلم که میگیره آروم خودمو در آغوش میگیرم...

خودم به تنهایی، دست نوازشی بر سرم میکشم...

لبخند میزنم و آهسته میگم:

گریه نکن عزیزم... من هستم... همیشه پیشت می مونم

بغضم میترکه :'(

پرواز

از این تکرار ساعت ها...

از این بیهوده بودن ها...

از این بی تاب ماندن ها...

از این تردیدها، نیرنگ ها، شک ها، خیانت ها...

از این رنگین کمان سرد آدم ها...

و از این مرگ باورها و رؤیاها...

پریشانم...


دلم پرواز می خواهد...


کاش...!!!

امشب از اون شباست که واقعا دلم گرفته :( کاش یه نفر بود که می نشستم راحت همه حرفای دلمو بهش میزدم و خودمو خالی میکردم... کاش... :'(